ابلیس چگونه بر شما تسلط مییابد؟
دانش ما در بارهٔ ابلیس بسیار اندک است. هرچند کتاب مقدس به طور مستقیم و جدی ا زآن سخن میگوید، اما اطلاعات مفصل یا تاریخی گستردهای از او ارائه نمیدهد. این عدم تفصیل تصادفی نیست؛ خدا به درستی و با هدفی نیکو، فعلاً چنین تدبیری را از روی حکمت در پیش گرفته است.
بهترین راه محافظت در برابر شیاطین، کمتر دغدغه مند بودن نسبت به آنها و بیشتر مشغول شدن به خداوند است.
ما به برخی حقایق در بارهی شیاطین واقف هستیم. میدانیم که آنها با پادشاهی خدا به دشمنی بر میخیزند (لوقا ۱۱: ۱۴ – ۲۳)، و در تلاش اند تا با حیله و فریب، انسان را در دام خود افکنده تا او را از اطاعت خدا باز دارند و به انجام ارادهی پلید خویش نزدیک تر سازند (دوم تیموتائوس ۲: ۲۶). و این را نیز میدانیم که این شی ناپاک میتواند چنان نفوذ و تسلطی بر انسان بیابند که گویی وجود او را به تمامی در تصرف خود داشته باشد (لوقا ۸: ۲۶ – ۳۹). انسانی که تولدی تازه نیافته باشد و در اقتدار زندهی مسیح ساکن نباشد، در برابر قدرت ویران کننده و مرگ آفرین ابلیس بی پناه است؛ چرا که این موجودات تاریک از «ترس مرگ» به عنوان ابزاری کار آمد برای اسارت روان و ارادهی بشر بهره میبرد (عبرانیان ۲: ۱۴ – ۱۵).
و این را نیز میدانیم که میان نیروهای شیطانی، نظمی سلسله مراتبی بر قرار است (افسسیان ۶: ۱۲)، و این که موجودی اهریمنی به نام «ابلیس و یا شیطان» از دیر باز شناخته شده است (مکاشفه ۱۲: ۹) همان که در باغ عدن به شباهت مار ظاهر شد (پیدایش ۳: ۱ – ۵؛ مکاشفه ۱۲: ۹)، در مشورت پروردگار در کتاب ایوب حضور داشت (ایوب ۱: ۶ – ۱۲)، و عیسی را در بیابان وسوسه کرد (لوقا ۴: ۱ – ۱۳).
چرا دانش ما نسبت به ابلیس محدود است؟
فراتر از آنچه پیشتر بیان شد، دانش ما نسبت به قلمرو شیاطین محدود است، زیرا خدا اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار نداده است. اما چرا؟ چرا خدا در بارهی موجوداتی که به ظاهر خطرناک و تأثیر گذارند، جزئیات بیشتری بیان نمیکند؟ آیا شناخت بیشتر از این دشمنان پنهان، مفیدتر نبود؟
پاسخ منفی است. زیرا در موضوع خیر و شر، خواست خدا آن است که ما «در قبال آنچه نیکوست حکیم، و در قبال آنچه بد است، ساده» باشیم (رومیان ۱۶: ۱۹). مؤثر ترین حفاظ ما در برابر شیاطین، تمرکز کمتر بر آنها و تمرکز بیشتر بر خداست؛ یعنی به جای اشتغال ذهنی به شناخت فریب، باید درک عمیق تری از حقیقت پروردگار داشته باشیم.
برای تبیین این خطر، میتوان نمونهای از داستان «ارباب حلقهها» نوشته ی تالکین اشاره کرد. روایت، تلاش سائورون، ارباب شر، برای سلطه بر جهان را شرح میدهد و همچنین مقاومت مردمان، الف و دورفها در برابر او را باز میتاباند. در این مسیر،دو شخصیت سارومان، جادوگر مقتدر، و دنثور، حکمران شهر گاندور به سنگهای جادویی به نام «پالانتیر» دست مییابند. این ابزار، امکان ارتباطی ذهنی با سائورون (صاحب سومین پالانتیر» را فراهم میسازد و اجازه میدهد که آنها از دور، رویدادهای سرزمین مور دور را مشاهده کنند.
شیطان هیچ گونه اقتداری بر هیچ ایماندار مسیحی واقعی ندارد، مگر همان اقتداری که ما، از طریق باور کردن سخنان او، به او واگذار میکنیم.
سارومان و دنثور، هر دو که به خردمندی شهره بودند، بر این باور بودند که دست یابی به پالانتیر برتری آنان را در نبرد با سائورون افزایش خواهد داد. اما آنها قدرت فریبگری سائورون را دست کم گرفتند و توان ایستادگی خویش در برابر آن را بیش از اندازه برآورد کردند. در نهایت، هر دو فاسد و بازیچهی قدرت سائورون شدند، و همین امر آنها را به نابودی کشاند. در مقابل، گندالف، جادوگر دیگری که بعدها پالانتیری به دست آورد، از نگریستن در آن امتناع کرد، و این، نشانهای روشن از برتری حکمت او بود.
هیچ یک از ما توان رویارویی با شیطان و هم دستان اهریمنی او را نداریم. افزودن بر دانش ما نسبت به شر، همان مسیری است که سارومان و دنثور پیمودند، و محتمل است که به سرنوشتی مشابه دچار شویم. به یاد داشته باشیم که خواستن شناخت نیک و بد، نخستین لغزش انسان را رقم زد «پیدایش ۳: ۴ – ۷). برای ما به مراتب بهتر آن است که «در قبال آنچه نیکوست حکیم، و در قبال آنچه بد است ساده» و باشیم (رومیان ۱۶: ۱۹).
جوشن یا زرِه روحانی
زمانی که پولُس رسول از نبرد روحانی ما با دشمنان ماورایی سخن میگوید، به شیوهای روشن در اَفِسسیان ۶: ۱۴ – ۱۸ زره و سلاح های ما را چنین توصیف میکند:
- کمر بند حقیقت: آنچه لباس جنگی ما را یکپارچه نگه میدارد و اندامهای مان را برای حرکت آزاد میسازد، شناخت حقیقت خداست.
- زرِه پارسایی: فهم این حقیقت که ما در عدالت و با پارسایی مسیح پوشیده شده ایم (فیلیپیان ۳: ۹)، همان چیزی است که جان ما را محافظت میکند.
- کفش آمادگی برای اعلام انجیل و سلامتی: آنچه ما را قادر میسازد تا در زمینهای سخت نبرد پیش برویم، شناخت انجیل صلح است.
- سپر ایمان: آنچه تیر های آتشین فریب را خاموش میکند، اعتماد به وعدههای خداست نه شناخت دقیق تیر ها یا تیر انداز ان شان.
- کلاهخود نجات: سر ما ذهن ما با دانستن روشن و محکم اینکه چه کسی ما را نجات داده و چگونه، محافظت میشود.
- شمشیر روح: کلام خدا نیرومند ترین و مؤثر ترین سلاح هجومی ما در برابر دشمنی روحانی و قوی است.
- در همه وقت دعایی در روح: کتاب مقدس ما را به گفتگو با شیاطین تشویق نمیکند. تنها گفتاری که با ارواح ناپاک دیده میشود، سرزنش و نهیب به نام عیسی مسیح است. در برابر نیرو های شیطانی، آنچه مأمور به انجام آن هستیم، دعا به درگاه خداست.
هر یک از اجزای زرِه و سلاح های جنگ روحانی ما، به حکمت در نیکویی و پاکی از بدی مربوط است. محافظت نهایی ما از شرارت های دشمن، خودِ خداست: حقیقت او، عدالت او، انجیل او، وعدههای او، نجات او، کلام او، و دعای ما که با جان به سوی آو روانه میشود.
آنچه شیطان را به فرار وا میدارد
کتاب مقدس زماین که راه راندن شیاطین را به ما تعلیم میدهد، میفرماید: «پس تسلیم خدا باشید. در برابر ابلیس ایستادگی کنید، که از شما خواهد گریخت» (یعقوب ۴: ۷). این، تعریفی دقیق از نبرد روحانی مؤثر است.
نکته کلیدی اینجاست: ما به هر کسی که اعتماد کنیم، به او اقتدار میبخشیم. شیطان بر هیچ ایمانداری واقعی در مسیح اقتداری ندارد، مگر آن اقتداری که ما از طریق باور به دروغهای او در اختیارش قرار میدهیم. هرچه بیشتر سخنان او را باور کنیم، نفوذ و سلطهٔ بیشتری بر ما خواهد یافت و بدین ترتیب، بیشتر ما را در چنگال خود میگیرد. این موضوع هیچ راز پنهان روحانیای نیست، بلکه قاعدهای عام در همه روابط انسانی است: نفوذ و سلطه از دل اعتماد پدید میآید.
در موجهه با ارواح شریر، نیازی نیست که بر آنها ادعای اقتدار کنیم. کلمات و واژه های افسونگر بر شیاطین عمل نمیکند (اعمال ۱۹: ۱۵). شیاطین تنها اقتدار خدا را میشناسند، و از آن میلزند (یعقوب ۲: ۱۹). هنگامی که خود را به خدا میسپاریم یعنی در ایمان، اطاعت و لذت به زیر سلطنت او در میآییم؛ شیاطین از ما گریزان میشوند. این عمل ایمان، قدرت عظیم روحانی آزاد میسازد، و شیاطین توان ایستادگی در برابر آن را ندارند.
هرچه شناخت ما از خدا و کلام او عمیق تر گردد، اعتماد و اطاعت ما از او نیز مستحکمتر میشود؛ و به همان میزان، تهدید ما برای شیطان جدی تر و خطرناک تر خواهد بود.
شیاطین، واقعیتی انکار ناپذیرند واقعیتی به غایت نیرومند. آنان بیش از آن چه بیشتر مسیحیان غربیِ پسا عصر روشنگری تصور میکنند، ویرانی به بار میآورند چه در زندگیهای فردی، چه در بافتهای اجتماعی. ما باید کلام مقدس خدا را بسیار جدیتر از تمسخرهای رایج فرهنگی تلقی کنیم. با این حال، نیاز نداریم که بیش از آنچه خدا در کلامش مکشوف ساخته، از جزئیات مربوط به شیاطین یا نقشه های آنها آگاهی داشته باشیم. ما نیاز نداریم در امور شرارت، صاحب حکمت شویم.
آنچه حقیقتاً به آن نیاز داریم، شناخت خداست. هرچه بیشتر او و کلامش را بشناسیم، اعتماد مان به او افزون تر میشود، و زندگی ما مطیعانهتر در برابر او شکل میگیرد. این روند ما را در حکمت نسبت به امور نیکو تر میسازد، و در نتیجه برای شیاطین تهدیدی سهمگینتر خواهیم بود. چرا که تسلیم ما به خدا، پادشاهی او را در جهان جاری میسازد و از همین مسیر است که «خدای صلح و سلامت به زودی شیطان را زیر پاهای شما له خواهد کرد» (رومیان ۱۶: ۲۰).
جان بلوم (Jon Bloom) یکی از بنیانگذاران مؤسسهٔ (Desiring God) است. او بیش از ۷۵۰ مقاله نوشته و هماکنون بهعنوان یکی از اعضای هیئتمدیره به خدمت خود ادامه میدهد.