رازِ شکوهمند تثلیث
مقدمه
تعلیم تثلیث در واقع یکی از بنیادی ترین و حیاتی ترین آموزههای ایمان مسیحی است. کتاب مقدس به صورت آشکارا تعلیم میدهد که تنها یک خدا وجود دارد و اما همین خدای یگانه در سه شخص ـ پدر، پسر و روحالقدس ـ وجود دارد. هر سه شخص به طور کامل و حقیقی خدا هستند و با این حال، ما سه خدا نداریم بلکه یک خدای واحد داریم که در ذات و ماهیت یگانه است. این حقیقت نه محصول اندیشههای فلسفی بشر، بلکه مستقیماً برگرفته از وحی آسمانی در کتاب مقدس است.
باید یاد آور شد که درک تثلیث فراتر از توان محدود عقل انسانی است، اما این امر نباید ما را به سردرگمی یا تردید بکشاند. برعکس، این آموزه راز شکوه مند ماهیت محبتآمیز خدا و کار نجاتدهندهٔ او را آشکار میسازد. از سوی دیگر لازم است تا به یاد داشته باشیم که ما نباید خدا و ذات او را در قالبهایی که ذهن انسانی مان میسازد محدود کنیم. خداوند فراتر از همهٔ تصورات و مفاهیم بشری است و شناخت او تنها از طریق آنچه در کلام خود مکشوف کرده امکان پذیر است.
از همین رو، وقتی از تثلیث سخن میگوییم، هدف ما توضیح کامل ذات پروردگار نیست، بلکه پذیرش آن چیزی است که خداوند دربارهٔ خود آشکار کرده است. چنین آموزه و رویکرد در واقع ما را به فروتنی، پرستش و اعتماد دعوت میکند؛ زیرا خدایی که هم واحد است و هم در سه شخص وجود دارد، همان خدایی است که ما را نجات داده و ما را به مشارکت در محبت جاودانهٔ خود فرا میخواند.
وحدانیت خدا
نخستین و پایهای ترین حقیقت دربارهٔ خداوند، وحدانیت مطلقِ او است. کلام خدا این موضوع را به کرات تأیید میکند؛ موسی به قوم اسرائیل میگوید: «ای اسرائیل، بشنو: یهوه خدای ما، خداوندِ یکتاست» (تثنیه ۶: ۴). این آیه که به «شِما» معروف است، در واقع تأکیدی محوری بر یکتا پرستی و ایمان به خدای یگانه است. در عهد جدید نیز، پولس رسول در نامهی به تیموتائوس مینویسد: «زیرا تنها یک خدا هست و بین خدا و آدمیان نیز تنها یک واسطه وجود دارد، یعنی آن انسان که مسیح عیسی است؛» (اول تیموتائوس ۲: ۵). چنین تأکیدات نشان میدهد که از ابتدا تا انتهای کلام مقدس ایمان به یک خدا همواره ثابت بوده است.
از دید عقلی نیز، اصل وحدانیت خدا قابل دفاع است. اگر چند خدا وجود داشت، یا باید در اقتدار، قدرت یا ماهیت متفاوت میبود، که در این صورت یکی دیگری را محدود یا تحت تأثیر قرار میداد، یا باید با هم در تضاد میبودند؛ اما تضاد در خداوند غیرممکن است و آنهم اگر هر یک خدایی مجزا باشند. بنابراین عقل ما را به این نتیجه راهنمایی میکند که تنها یک خدا میتواند خلقت، قدرت، دانش و حقیقت مطلق را در خود جمع کند.
وین گرودوم در کتاب Systematic Theology (در باب تثلیث) تأکید میکند که آموزهٔ تثلیث باید با حفظ وحدت مطلق خدا بیان شود. او میگوید در حالی که کتاب مقدس ما را به قبول سه شخص پدر، پسر و روحالقدس فرا میخواند، این سه شخص، هر یک کامل و حقیقی خدا هستند، اما در ذات یکیاند.
از سوی دیگر برخی به ویژه تأکید دارد که تمایز در اشخاص نباید به معنای تقسیم ذات خدا باشد؛ شخصی که میگوید پدر خدایی متفاوت از پسر است، وحدت پروردگار را نادیده گرفته است. و همزمان که آنچه ما در ذهن خود میسازیم یعنی تصاویر یا مفاهیمی که از یک خدای سه گانه در ذهن داریم، باید تابع آن چیزی باشد که خدا در کلامش خود را آشکار کرده، نه تصور فردی ما از خدا. نباید فراموش کرد که تمام تشبیهها و قیاسهای انسانی برای فهم تثلیث ناکامل اند و نباید تصور کنیم که میتوانیم خدا را به صورت کامل در قالب ذهنی ما جای دهیم.
ما نباید خداوند و ذات او را بر اساس دیدگاه انسانی خود توصیف کنیم، یا او را در قابهای ذهنی خود محصور کنیم.
به مفهوم دیگر، ما نباید خداوند و ذات او را بر اساس دیدگاه انسانی خود توصیف کنیم، یا او را در قابهای ذهنی خود محصور کنیم. اگر به خواستهٔ عقل تنها بسنده کنیم، ممکن است به ایرادها و تناقضها برسیم؛ اما وقتی کلام خدا را ملاک اصلی و پایه قرار دهیم، درمییابیم که وحدانیت خدا حقیقتی است فراتر از تمامی مفاهیم بشری، اما در عین حال با کتاب مقدس و با فهم خداوند سازگار است. وحدانیت در واقع راز عظیمی است که هم عقل به آن گواهی میدهد و هم وحی آن را آشکار میسازد.
تمایز اشخاص
با وجود اینکه پدر، پسر و روحالقدس هر سه به طور کامل خدا هستند، کتاب مقدس نشان میدهد که آنان از هم دیگر متمایز میباشند. این تمایز به معنای «سه ذات» یا «سه خدا» نیست، بلکه سه شخص در یک ذات واحد است. یکی از شفاف ترین نمونهها، صحنهٔ تعمید عیسی است: پسر در آب تعمید میگیرد، روحالقدس بهشکل کبوتری نازل میشود، و صدای پدر از آسمان شنیده میشود که میفرماید: «این است پسر محبوبم که از او خشنودم.» (متی ۳: ۱۶ - ۱۷). این واقعه نشان میدهد که سه شخص هم زمان و فعال حضور دارند، اما بدون کمی و کاستی در وحدت کامل عمل میکنند.
پاسخ کتاب مقدس این است که وحدانیت خدا در ذات اوست، اما در همان ذات یک خدا، سه شخص متمایز وجود دارند.
ممکن در اینجا پرسشی مطرح میشود؛ اگر فقط یک خدا وجود دارد، چگونه میتواند سه شخص را در نظر گرفت؟ پاسخ کتاب مقدس این است که وحدانیت خدا در ذات اوست، اما در همان ذات یک خدا، سه شخص متمایز وجود دارند. در نظر داشته باشیم که این تمایز به معنای جدایی یا تقسیم نیست، بلکه به معنای روابط درونی و جاودانهٔ آنان است. پدر ازلی است، پسر ازلی است، و روحالقدس ازلی است؛ هیچکدام خلق نشدهاند یا بعداً اضافه نشدهاند. با این حال، آنان در نقشها و روابط خود متمایزند؛ پدر فرستنده است، پسر اطاعتکننده و نجاتدهنده است، و روحالقدس تسلیبخش و تقدیسکننده است (یوحنا ۱۴: ۲۶؛ افسسیان ۱: ۳ – ۱۴).
ممکن برخی بپرسند که؛ «آیا خدا یکی است یا سه تا؟» پاسخ این است که او در ذات یکی است و در اشخاص سه گانه. اگر بگوییم فقط یک شخص است، آیات فراوانی را که تمایز میان پدر، پسر و روحالقدس را نشان میدهند، در واقع نادیده گرفتهایم (مانند یوحنا ۱۷: ۱ - ۵). و اگر بگوییم سه خدای جداگانه و مجزا از هم هستند باز هم وحدانیت او را که بارها در کتاب مقدس تأکید شده است انکار کردهایم (اِشعیا ۴۵: ۵؛ تثنیه ۶: ۴).
بنابراین، راه درست این است که شهادت کامل کتاب مقدس خداوند را بپذیریم، یک خدا در سه شخص متمایز. این حقیقت فراتر از اندازهگیری و مقایسهٔ انسانی است، اما ناسازگار یا متناقض نیست بلکه نشاندهندهٔ عظمت خداست که در ذات خود وحدت دارد و در اشخاص خود کثرتی محبت آمیز و هماهنگ را آشکار میسازد.
وحدت در کار نجات
تعلیم تثلیث صرفاً آموزهٔ نظری یا انتزاعی برای سرگرمی نیست، بلکه حقیقتی است که در بطن تاریخ نجات بشر، آشکار میشود. کتاب مقدس نشان میدهد که هر یک از سه شخص «تثلیث» نقشی متمایز اما هماهنگ در کار نجات دارند و همین وحدت هدف است که ماهیت یگانهٔ پروردگار را روشن میسازد.
پدر بهعنوان سرچشمه و طراح نقشهٔ نجات ازلی معرفی میشود. کلام مقدس خداوند در افسسیان ۱:۴ - ۶، میگوید که خدا پیش از بنیاد جهان ما را برگزید و انتخاب کرد تا در حضور او مقدس باشیم و در محبت خود از پیش تعیین نمود تا به وسیلهٔ عیسی مسیح برای او منحیث فرزندانی او پذیرفته شویم. این مسئله، نشان میدهد که ابتکار نجات از خود خداست، نه توسط انسان و اعمال بشری. پدر نجات را برنامه ریزی کرد و هدف آن جلال اوست.
پسر، یعنی عیسی مسیح، همان نقشهٔ ازلی را تحقق بخشید. در یوحنا ۳:۱۶ خوانده میشود که «زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانهٔ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد». همچنین پولس رسوال مینویسد که، «اما خدا محبت خود را به ما این گونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد.» (رومیان ۵: ۸). مرگ و قیام مسیح، اجرای عملی طرح پدر بود؛ او با خون خود کفاره داد و با قیام خود حیات یا زندگی تازه را به ایمان داران واقعی بخشید.
روحالقدس این نجات ازلی را در زندگی ایمانداران به واقعیت تبدیل میکند. عیسی وعده داد: «امّا آن مدافع، یعنی روحالقدس، که پدر او را به نام من میفرستد، او همه چیز را به شما خواهد آموخت و هر آنچه من به شما گفتم، به یادتان خواهد آورد.» (یوحنا ۱۴: ۲۶). و در جای دیگر میفرماید، «امّا شما نه در حاکمیت نَفس، بلکه در حاکمیت روح قرار دارید،» (رومیان ۸: ۹). روحالقدس حضور زندهٔ خدا را به دلها میآورد، او ما را تقدیس میکند، قوت میدهد و ما را تا پایان در ایمان حقیقی مان حفظ میکند.
به یاد باید داشت که این تقسیم نقشها، جدایی یا اختلاف در ذات خدا نیست؛ بلکه نشان میدهد که خدای واحد در سه شخص به صورت کامل، هماهنگ و با یک هدف عمل میکند. نجات ما ثمرهٔ عمل مشترکِ پدر، پسر و روحالقدس است و در واقع، همین حقیقت ما را به پرستش و شکرگزاری عمیق فرا میخواند.
پاسخ به چند پرسش رایج
یکی از پرسشهای همیشگی این است که آیا آموزهٔ تثلیث به معنای باور و ایمان به سه خداست؟ کتاب مقدس با قاطعیت تمام این تصور را رد میکند. خداوند در اشعیا ۴۵: ۵ میفرماید: «من یهوه هستم و دیگری نیست؛ به جز من خدایی نیست...» بنابراین ایمان واقعی مسیحی بر پایهٔ یکتا پرستی استوار است. تفاوت در اینجاست که این خدای واحد در سه شخص جاودانه وجود دارد.
پرسش دیگر این است که آیا تثلیث بعدها توسط کلیساهای اولیه ساخته و ترتیب شد؟ شواهد مستدل و محکم کتاب مقدس نشان میدهد که اینگونه نیست. پیش از آنکه اصطلاح «تثلیث» شکل بگیرد، عیسی خود فرمان داد که شاگردان را «به نام پدر و پسر و روحالقدس» تعمید دهند (متی ۲۸: ۱۹). همچنین برکت پولس به قرنتیان این سه را کنار هم ذکر میکند؛ «فیض خداوند عیسی مسیح، محبت خدا، و رفاقتِ روحالقدس با همهٔ شما باد.» (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). بنابراین، محتوا از آغاز در کلام خدا حاضر بود و وجود داشت، هرچند واژهٔ فنی بعداً برای توضیح دقیقتر آن به کار گرفته شد.
اما چگونه میتوان این راز را درک کرد؟ باید پذیرفت که ذات خدا فراتر از توان درک انسان است. همانطور که قبلا یاد آور شدیم که، ما هرگز نمیتوانیم ذات بی نهایت خدا را در ذهن محدود خود بگنجانیم، اما میتوانیم به آنچه او آشکار کرده است اعتماد کنیم. این آموزه ناسازگار یا غیرمنطقی نیست؛ بلکه راز پرشکوهی است که ما را به فروتنی و پرستش حقیقی و در روح فرا میخواند.
اهمیت عملی آموزهٔ تثلیث
آموزهٔ تثلیث حقیقتی است نه نظری و نه انتزاعی، بلکه تأثیری عمیق و حیاتی بر زندگی روزانهٔ مسیحیان حقیقی دارد. کتاب مقدس نشان میدهد که شناخت خدا بهعنوان پدر، پسر و روحالقدس نه تنها شیوهٔ پرستش ما را شکل میدهد، بلکه محبت و اطمینان ما را نیز عمیق تر میسازد.
نخست، پرستش: ما خدا را نه به طور مبهم و نا مشخص، بلکه در همان صورتی که او خود را از طریق کلام مقدس خود آشکار کرده است پرستش میکنیم. عیسی مسیح خداوند در یوحنا ۴: ۲۴ میفرماید: «خدا روح است و پرستندگانش باید او را در روح و راستی بپرستند.» پرستش مسیحی به سوی پدر است، از طریق کار نجات بخش پسر (عیسی مسیح خداوند)، و در قدرت و هدایت روحالقدس انجام میشود (افسسیان ۲: ۱۸). بدین سان، پرستش حقیقی انعکاسی از واقعیت تثلیث است.
دوم، محبت: روابط ازلی میان پدر، پسر و روحالقدس نمونهٔ کامل از محبت متقابل و ایثارگرانه است. عیسی در یوحنا ۱۷: ۲۶ میگوید، همان محبتی که پدر به او دارد، در شاگردان نیز باشد. بنابراین، محبت درون تثلیث الگویی است برای محبت کلیسا، خانواده و جامعهٔ ایمانی. هرگاه کلیسا در محبت عمل میکند، بازتابی از محبت جاودانهٔ خداست.
سوم، اطمینان نجات: تثلیث اساس امنیت ایماندار است. پدر نقشهٔ نجات را در ازل طرح کرد (افسسیان ۱: ۴ - ۵). پسر آن را با مرگ و قیام خود به کمال رساند (یوحنا ۱۹: ۳۰). روحالقدس نجات را در دلهای ما به واقعیت تبدیل میکند و ما را تا پایان نگاه میدارد (رومیان ۸: ۱۵ - ۱۶). بنابراین ایمان ما بر پایهٔ کاری استوار است که هر سه شخص تثلیث انجام دادهاند و همچنان انجام میدهند.
از سوی دیگر، این آموزه همچنین ما را به فروتنی دعوت میکند. عقل ما نمیتواند ذات خدا را درک کند، اما ایمان ما را به مشارکت در محبت و نجات آسمانی وارد میسازد. به همین دلیل، تثلیث نهتنها موضوعی برای مطالعه، بلکه منبع پرستش، محبت و اعتماد روزانه است.
در پایان
آموزهٔ تثلیث به حق، میتواند «راز شکوهمند» نامیده شود؛ زیرا هم در کتاب مقدس به وضوح تعلیم داده شده و هم در عین حال فراتر از توان محدود ذهن انسانی ما است. از آغاز تا پایان کلام مقدس خداوند، به وحدانیت مطلق پروردگار تأکید میشود (تثنیه ۶: ۴؛ اشعیا ۴۵: ۵)، اما همزمان شواهد فراوان نشان میدهد که پدر، پسر و روحالقدس هر یک به طور کامل و حقیقی خدا هستند. این دو حقیقت؛ وحدت در ذات و تمایز در اشخاص، با هم آموزهٔ تثلیث را میسازند.
آموزهی تثلیث تنها بحث نظری نیست؛ بلکه در قلب تاریخ نجات قرار دارد. پدر از ازل نقشهٔ نجات را طرح کرد، پسر با مرگ و قیام خود در روی صلیب آن را به انجام رساند، و روحالقدس آن را در زندگی ایمانداران محقق میسازد. اگر هر یک از این سه شخص حضور نداشت، نجات کامل نمیشد. پس، هر بار که نجات خود را به یاد میآوریم، در واقع عظمت همکاری و وحدت تثلیث را جشن میگیریم.
تثلیث در واقع الگویی برای زندگی ایمانداران حقیقی است. محبت جاودانهای که درون تثلیث جاری است، نمونهٔ محبت کلیسا و جامعهٔ مسیحی است (یوحنا ۱۷: ۲۶). و پرستش ما نیز انعکاسی از همین حقیقت است؛ ما پدر را، از طریق پسر، در قدرت روحالقدس می پرستیم (افسسیان ۲: ۱۸).
آموزهی تثلیث در حقیقت ما را به فروتنی دعوت میکند. هرچند ذهن ما نمیتواند این راز را بهطور کامل درک کند، اما ایمان به این حقیقت، میتواند آن را بپذیرد و در آن شادمان شود.