آیا دستگیری مسیحیان واقعی از چنگال جفا، وظیفهٔ ماست؟
بیایید روایت کتاب مقدسی پیدایش باب ۳۹ تا ۴۱ را بازنویسی کنیم. این بار با رویکردی امروزی تر، طوری که با ذهنیت عمومی ما نسبت به کلیسا و میدان مأموریت سازگارتر باشد. و تصور کنید که چنین خبرنامهٔ را از یکی از همکاران فعال شما در خارج از کشور به دست شما میرسد. خبرنامه چنین میگوید:
«برادر عزیزمان، که دل در گرو محبتش داریم، در مصر دستگیر شده و اکنون در زندان است. اعضای خانوادهٔ او کسانی که دوستشان داشت و به ایشان اعتماد میکرد او را فروختند و به دست مقامات سپردند. میدانیم که او همچنان در وفاداری به خدا استوار مانده و از پرداخت رشوه برای فرار از زندان خود داری کرده است. به سبب ایمانش، او را به زندان مرکزی و هولناک منتقل کرده اند؛ همان جایی که بدنامترین دشمنان ملت نگهداری میشوند.»
پاسخ ما به عنوان کلیسا چه خواهد بود؟ چه اقداماتی انجام خواهیم داد؟ به طور معمول، کلیسا در غرب برای نجات یوسف شتابان وارد عمل میشود. این انیگزه نیکوست. (۱) ایمیلهای خواهیم نوشت و ارسال خواهیم کرد. (۲) رسانههای اجتماعی را با درخواستهای مکرر پر خواهیم کرد. (۳) با نمایندگان سیاسی خود تماس خواهیم گرفت. (۴) وضعیت دشوار یوسف را در رادیو و تلویزیون برجسته خواهیم ساخت.
هدف فعالیت ما، آزادی یوسف از حبس ناعادالانه خواهد بود. و ما خود را در انجام تقریباً هر عملی شاید حتی مداخله نظامی برای رها سازی یوسف محق خواهیم دانست.
بهای سنگین رهایی
و شاید یوسف آزاد میشد. پیروان و دوستان مسیح شادمانی میکردند! خدا را شکر میگفتیم که یوسف ما از زندان نجات یافته است. و حتی خرسند میشدیم که یکی از شروط آزادی او شامل انتقال یوسف به کشوری دیگر بود، جایی که در مان باشد زیرا دیگر خاری در چشم ملت مصر محصوب نمیشد.
تصور کنید که سالها بعد، قحطی بزرگی مصر و کشورهای اطراف را فرا میگیرد. به دلیل نجات یوسف، او در زندان نیست هنگامی که فرعون خوابهای عجیب میبیند. یوسف آنجا نیست تا خوابهای فرعون را در باره هفت سال فراوانی و سپس هفت سال خشکسالی وحشتناک تعبیر کند. در نتیجه غیبت یوسف، مصر غذای برداشت شده در هفت سال پربار را به هدر میدهد. در نتیجه غیبت یوسف، مصر کاملاً برای هفت سال قحطی آماده نیست.
قحطی در حقیقت آنقدر ویرانگر است که مصر تاب نمیآورد.
و چون مصر تاب نمیآورد.... یهودیان در مصر نیز تاب نمیآورند.
و این پایان داستان است.
نقشهٔ برتر برای رهایی
البته، داستان واقعی به گونهای دیگر به پایان میرسد. آشکارا، خداوند میداند چه زمانی باید یوسف را در زندان باقی بگذارد. خدا برنامهای گسترده تر در ذهن دارد. خداوند دقیقاً میداند چه چیزی برای رستگاری هم مصریان و هم یهودیان ضروری است.
آیا ما هم میدانیم؟
آیا کلیساهای ما، نهادهای اعزام کنندهٔ ما، و سازمانهای ما که به مطالعه آزار و اذیت میپردازند، میدانند که تا چه زمانی باید یوسف را در مصر باقی بگذارند؟ با وجود محبت ما به یوسف، آیا درک میکنیم که در نهایت یوسف متعلق به خداست و خداوند میتواند با او هر آنچه مایل است انجام دهد؟ آیا برای ما ممکن است که از نظر عاطفی، روانی، جسمانی و روحانی به اندازهای قدرتمند شویم که بدانیم چه زمانی باید «یوسف خودمان» را در مکانی به ظاهر خطرناک، به خدا بسپاریم؟
پیشروی یا تخلیه؟
مسیحیان واقعی در رنج، در طول پانزده سال سفر و ملاقات میا در میان آنها، درسهای فراوانی به من و همسرم آموختند. ما به داستانهای آنها گوش سپردیم. دریافتیم که وقتی کارکنان غربی به لحاظ شخصی و عاطفی با مومنان در معرض آزار و اذیت ارتباط برقرار میکنند، خارج کردن این مومنان اغلب به هدف اصلی تبدیل میشود. تقریباً در هر مورد، ما از صمیم قلب میخواهیم یوسف را از محیط خصمانه و دور از آزار و اذیت بیرون بکشیم.
توضیح ظاهری این امر بیش از آنکه صرفاً حکایتی باشد، و کمتر از آنکه آماری دقیق ارائه دهد، نشان می دهد که خادمین از نظر عاطفی به مومنان محلی در رنج وابسته میشوند، حدود پنجاه درصد از این مومنان را به کشوری امن منتقل میکنند. این مشاهده گویی در مورد وضعیتهای آزار و شکنجه در سراسر جهان صدق میکند. در جهان اسلام، فراوانی این خروج حتی بالاتر به نظر میرسد و به حدود هفتاد درصد میرسد. تصور کنید بخواهید کلیسایی را حتی در «Bible Belt» آمریکا تاسیس کنید، در حالی که هفتاد در صد مومنان بیرون کشیده شده و به کشوری دیگر منتقل شوند.
من فکر میکنم که از دیدگاه خداوند که پیشبرد ملکوت از درون جفا، یک روش عادی و قاعدهٔ غالب است تا اعمال تخلیه. اما کلیسای غربی معمولاً رهیافتی متضاد را بر میگزینند. برای ما، تخلیه همان قاعده است. نجات ایمان داران از پیگرد، حس مطلوبی به ارمغان میآورد. منابع مالی قابل توجهی میتوان برای تخلیه یک خانواده از پیگرد و اسکان مجدد آنها در کشوری امن جمع آوری کرد.
پایان راهبرد تخلیه
چرا نگاه ما نسبت به جفا با نگاه خدا تا این اندازه تفاوت دارد؟ در پاسخ به این پرسش، میتوان دلایلی چند را مطرح کرد.
ما نمیخواهیم ایمانداران دیگر برای عیسی رنجی بکشند که خود ما یا حاضر به تحمل آن نیستیم، یا نمیتوانیم آن را درک کنیم.
نمیتوانیم بپذیریم که رنجهای طولانی مدت، ممکن است بخشی از نقشهٔ خداوند باشد.
واقعا ایمان نداریم که عیسی آنقدر ارزشمند است که برای او رنج بکشیم.
و چون این «حقایق» اقدامات و نگرش ما را هدایت میکند، در واقع الهیاتِ کتاب مقدسی در باره رنج را با چیزی کم چالشتر جایگزین میکنیم. در نتیجه:
ما اصرار داریم که آزار و اذیت مسیحیان متوقف شود.
ما خواهان مجازات کسانی هستیم که مسیحیان واقعی را جفا میرسانند.
ما تلاش میکنیم که اشکال انسانی چون دموکراسی، حقوق بشر، و حقوق مدنی را در سر زمینهای دیگر برقرار کنیم، با این باور که اینها ملکوت خدا را به ارمغان خواهند آورد. (هرچند، مایهٔ شگفتی، هیچ همبستگی تاریخی بین مدلهای انسانی و ملکوت خدا وجود ندارد!)
ما با درخواستهای عاطفی، مبالغ هنگفتی را برای نجات مسیحیان بیشتری از رنج و جفا جمع آوری میکنیم.
حاصل تمام تلاشهای به ظاهر نیک ما چیست؟ بخشهای قابل توجههی از مومنان از جغرافیای که خداوند آنها را در آن کاشته است، خارج میشوند.
در برخی نقاط، تولد کلیسا متوقف میشوند؛ در جاهای دیگر، تکثیر بدن مسیح مختل میگردد. ایمان داران جدید (خواه از پیشنهٔ مسلمان، بودایی، هندو یا کمونیست) به این باور میرسند که زندگی برای مسیح تنها در کشورهای امن و مسیحی ممکن است.
پس از ساعتها مصاحبه با ایمان داران تحت جفا، اغلب از ایشان میپرسیدم از خادمین که آنجا خدمت میکنند چه آموخته اند. معمولاً سکوت میکردند و به هم نگاه میانداختند.
وقتی برای پاسخ اصرار میکردیم، آن پاسخ میدادند که «برخی از مبشرین به ما یاد میدهند که بترسیم. و این خادمین در واقع به ما یاد میدهند که پیروی از عیسی مسیح تنها در مکانهای امن امکان پذیر است.»
این صرفاً یک اشتباه نیست بلکه گناه است.
نه خواست من، بلکه ارادهٔ تو انجام شود
پیش از آن که عیسی مسیح خداوند تسلیم ملاهای یهود شود، دعایی بر زبان آورد که از دو بخش تشکیل شده بود ( متی ۲۶: ۳۹). نخست گفت پدر آسمانی اگر ممکن است، «جام» از او برداشته شود یعنی رنج از او دور گردد. او دعا کرد تا اگر راهی وجود دارد که بتوان صلیب را دور زد، آن راه فراهم گردد. او خواست از درد و شرمساری علنی پرهیز کند.
اما سپس بخش دوم دعایش اینگونه است که خواست و ارادهٔ پدر، خواستهٔ طبیعی او برای اجتناب از رنج مقدم شمرده شود.
در پیروی از الگوی مسیح، ما نیز باید هر دو بخش این دعا را بر زبان بیاوریم. دعا برای اجتناب از رنج چه برای خود و چه برای دیگران امری طبیعی است. اما گام ضروری ایمان آن است که ارادهٔ خدا را، صرف نظر از هزینه و پیامد برای ما، بر هر چیز دیگری مقدم بدانیم.
به نظر میٰرسد که هدف نهایی ما، پرهیز از صلیب است برای خود و برای دیگران. نمیتوانیم تصور کنیم که خدا ممکن است برنج ما را به عنوان ابزار تحقق مقاصد خود انتخاب کند. برای ما دشوار است بپذیریم که گاهی باید یوسف را در معرض خطر رها کرد.
اما راههای خدا با راههای ما یکسان نیست. صلیب، رنج، زندان و جفا میتوانند درهایی به سوی رستاخیز و پیشرفت انجیل بگشایند. همان چیزهایی که به ظاهر فاجعه بار اند، نجات را ممکن میسازند.
پس بیایید به خدا اعتماد کنیم چه در خصوص یوسف، و چه در باره رنجهای خود ما. و در دل این اعتماد، نظاره گر باشیم که خداوند چه خواهد کرد.
نیک ریپکن از برجستهترین پژوهشگران در حوضه کلیساهای است که در جهان جفا دیده است وی تجربهٔ سالها تحقیق میدانی در بیش از هفتاد کشور را دارا میباشد. او با بیش از سی سال سابقهٔ خدمت در عرصهٔ خدمت، عمدتاً در شمال آفریقا و خاورمیانه، یکی از کهنهکارترین مبشرین معاصر بهشمار میرود.